بدرقه

هرگز اینگونه

بی چمدان به سفر نرفتم

که از چشمانت گذشتم

هرگز اینگونه

بی مقصد نبودم 

که خود را به آغوش بیابان سپردم

گذشتم...

سپردم...

خودم را به خنجر تو

هرگز اینگونه زمان 

شجاعت کشتن مرا نداشته است

پشت سرم کاسه ی آبی بریز!

از ردپایم اگر شقایق نچیدی

به دست های قاتل تو بر می گردم

همچون عاشق شکست خورده ای

که به مقتل خاطره هایش

باز می گردد

و هزار بار 

می میرد... .


18 آذرماه 93

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.