دوم دبیرستان برای او دنیایی بود از مفاهیم جدید. گاه آنقدر به هر یک از دروس آن دوره علاقه مند بود که نمی دانست بالاخره کدامیک را بیشتر از دیگری دوست دارد. هر یک جذابیت خاص خودش را داشت و در هر کدام از آن ها می توانست ساعت ها غرق شود، بدون اینکه متوجه گذر زمان گردد. معلم های خوبی هم داشتند که اغلب افراد پر انگیزه ای بودند اگرچه بین آن ها چند نفری هم پیدا می شد که نه علاقه ای به تدریس داشتند و نه چندان سوادی.
یکی از بهترین معلم هایشان خانم دال، دروس علوم اجتماعی و تاریخ ایران و جهان را تدریس می کرد و غالبا کلاس های درسی او به بحث و بررسی پیرامون مطالب کتاب می گذشت. اگرچه آن روزها به دلیل تغییر نظام آموزشی از نظام جدید به سالی-واحدی کتاب ها نیز تغییر کرده بود و آموزش و پرورش اکثر کتب را به صورت جزوه های موقت منتشر کرده بود، خانم دال هرگز از تدریس مفهومی و تا حد امکان عالیِ آن تکه پاره های جدیدی که هر دو ماه به دست شان می رسید، فروگذاری نمی کرد. شخصیت کاریزمایی داشت، جدی، کاملا منضبط و با انگیزه بود و در واقع چنان دانش آموزان را به درس علاقه مند می ساخت که همه بی صبرانه منتظر چاپ بخش های بعدی کتاب ها بودند.
شاید به خاطر نحوه ی تدریس خانم دال بود که علوم اجتماعی و تاریخ به نظر دختر چالش برانگیزتر از بقیه درس ها بود. در علوم اجتماعی، همیشه یک پای ثابت بحث های کلاسی بود و علی رغم تمام دانش آموزان که از اصلاحات سیاسی یا اقتصادی طرفداری می کردند، او معتقد بود که بدون اصلاحات آموزشی هیچ کدام از اصلاحات فوق صورت نمی پذیرد. خانم دال اگرچه در چنین مواردی بحث های دیگری ترتیب می داد تا دانش آموزان خودشان تجزیه و تحلیل کنند که کدام نوع اصلاحات مقدمه و زیربنای اصلاحات دیگر اجتماعی است و خود نیز با وجود آنکه در رشته ی اقتصاد تحصیل کرده بود، به اصلاحات آموزشی صحه می گذاشت، هرگز نه در علوم اجتماعی و نه در تاریخ طوری افکار دانش آموزان را هدایت نمی کرد که عقیده خاصی را بدون تفکر و به صورت قالبی بپذیرند و یا به دنبال تربیت مریدانی برای خود باشد.
در ادبیات، با دنیایی از اسم و شعر روبرو بود. ادبیات چه در مفهوم درسی آن که شامل تمام دروسی می شد که به این حوزه مربوط اند که از جمله ی آن ها می توان به دستور زبان فارسی، نگارش ادبی، ادبیات فارسی، تاریخ ادبیات ایران و جهان و ... نام برد و چه در مفهوم غیردرسی آن برای او فقط مساوی با سه چیز بود: شعر، شعر و شعر! اغلب دروس مربوط به این حوزه را معلمی تدریس می کرد که آن موقع ها دانش آموزان آن مدرسه معتقد بودند که شباهت بسیار زیادی به "هدیه تهرانی" دارد که در آن زمان یکی از بازیگران مشهور سینمای ایران بود. خانم خ نیز همانند خانم دال، از جدیت و نظم خاصی برخوردار بود، بسیار خوش تیپ بود و در واقع کسی بدون یادگرفتن درس از کلاس او بیرون نمی رفت. علاقه و انگیزه ی خاصی نسبت به تدریس ادبیات از خود نشان می داد و همین رشته را هم به گفته ی خود عاشقانه در دانشگاه به اتمام رسانده بود. او در پایان تمامی کلاس هایش، علاوه بر مرور درسی که داده بود، همیشه یک ربع وقت اضافه به دختر اختصاص می داد تا شعرهایش را مقابل دیگران بخواند و نظر دیگران را در این باره بداند. گاه با او صحبت می کرد که چرا فلان ترکیب خاص را در شعرش به کار برده است و بیشتر وقت ها می گفت که باید به نوشتن و سرودن ادامه بدهد.
تقویت علاقه ی او به مباحث اجتماعی، تاریخی و ادبی در دوم دبیرستان، کافی بود تا بیش از پیش به رشته ای به نام "روزنامه نگاری" علاقه مند شود. به همین دلیل تقریبا هر کتابی که در کتابخانه مدرسه در این زمینه ها وجود داشت را خوانده بود. خانم خ زمانی که سبک های ادبی جهان را تدریس می کرد از اینکه دختر از شاعران بزرگ و معرف آن مکتب شعرهای زیادی حفظ است تعجب می کرد و خانم دال همواره به اینکه دختر قبل از آن که درس جدید را شروع کنند، مباحث زیادی در مورد آن درس از کتاب های دیگر خوانده بود، عادت داشت و اصولا اگر دختر یک روز بدون خلاصه برداری هایش از کتب مختلف سر کلاس حاضر می شد، آن وقت بود که تعجب می کرد و به گونه ای برخورد می کرد که گویی دختر وظیفه اش را انجام نداده است گرچه مطالعه خارج از کتاب وظیفه دانش آموزان نبود.
یک روز که دختر مثل همیشه مابین کتاب های کتابخانه مدرسه جستجو می کرد، کتاب جدیدی را یافت که گویا تازه تهیه شده بود و او اولین نفری بود که آن را امانت می گرفت. کتاب در مورد شیوه تعیین ارجحیت های شغلی با توجه به علایق و ابعاد شخصیتی افراد بود. در کتاب تستی حدودا 225 سئوالی وجود داشت که سال ها بعد، دختر متوجه شد که یکی از معتبرترین آزمون های مشخص کردن ارجحیت های شغلی و تحصیلی با توجه به ابعاد شخصیتی است که در کلینیک های روانشناسی مورد استفاده قرار می گیرد. با شور و شوق خاصی کتاب را خواند و تست را به دقت انجام داد و در نهایت از نتیجه آزمون، کاملا متعجب شد!
1- تدریس ادبیات (Literature)
2- روزنامه نگار
3- مدیر
... .
از اینکه در نتایج آزمونش، روزنامه نگاری وجود داشت به خود می بالید و به خود می گفت مطمئن بودم که این بهترین رشته است برای همسو کردن تمام استعدادهایم! اما چرا اول تدریس؟ روزنامه نگاری دوم؟ آن هم تدریس ادبیات؟ علاقه ام به تدریس قابل فهم است اما ادبیات نه! ادبیات پر از جزئیات است، من نمی توانم در دانشگاه ادبیات بخوانم. مباحث اجتماعی برای من بسیار چالش برانگیزتر از مسائل ادبی است، ادبیات نه!
آن موقع برای اولین بار بصورت جدی تری به علاقه اش به تدریس اندیشید. به هر حال او که نمی توانست تمام عمرش را از راه روزنامه نگاری بگذراند و از طرفی علاقه ی خاصی به آموزش داشت. سوم دبیرستان را با فکر تحصیل تا مقطع دکتری در علوم ارتباطات و تدریس این رشته در دانشگاه آغاز کرد ... .
نعععععععع:)))
همون ایتالیایی
کاش من خدا بودم!
بنده از کادر می گریزی یم:))
خب ایرانی ها هم بعضا خوب میشن:] مثلا لیلا حاتمی
والا دیگه نمی دونم این دختر کیه
نـــــه؟ دیگه کی خوب میشه؟
خـــب! می گفتین!
سیر تطور نیلوفر از اول دبیرستان تا اکنون!
معلمی مثل خانم دال ام آرزوست!
اون خانم خ هم به خاطر حظ بصرش خوب است:]
از کجا معلوم منم این دخدر؟ :دی
خانم دال خیلی عالی بود، کسی جرأت نداشت سر کلاسش جیک اضافه بزنه، امتحاناتش خیلی سخت و تحلیلی بود ولی همه عاشق کلاسش بودن!
خانم خ! حظ بصر! :)) چه عجب از ایرانی ها هم بعضیا حظ بصر می بردند! خیلی شبیه هدیه تهرانی بود با قدی بلند و باربی و آرایش لایت. وقتی فهمیدیم که یه دختر همسن ما داره سرمونو کوبوندیم به دیوار! خیلی جوون میزد در حد اینکه نهایتا بچه ش دبستانی باشه!
بعد بچه ها برای اینکه تعجب شونو نسبت به سن یا زمان ازدواج ایشان فرو بنشانند داستان ها از جراحی پلاستیک صورتش ساختن!